بسم الله

سکوت دیگر همه جا را فرا گرفته است از امشب همه راحت شده اند دیگر کسی صدای گریه ها را نمی شنود همه ساکت شده اند راحت بخوابید 

آنهایی که به مشکی پوشیدن دوماهه ی ما طعنه می زدید خیالتان راحت دیگر رنگش را نمی بینید تمام شد حالا راحت زندگی کنید هر کاری که می خواهید بکنید دیگر انقدر ملموس حضور حسین را احساس نمی کنید دیگر کسی نیست که بگوید از محرم شرم کن راحت باشید

اما انتظار نداشته باشید که مثل قدیم با شما باشیم دیگر امسال قول داده ام که مهر کسی به غیر او در دلم نباشد دیگر رفت و امدم فقط با محبین اوست نه با کس دیگری بروید که من با شماها کاری ندارم هر کس که در قلبش حسینیه دارد بیاید

هر کس حسین را دوست دارد بیاید  این جا فقط ذکر او جاری می شود وهر جا که ذکر او باشد حرم خداست پس القلب حرم الله هر کس که می خواهد وارد شود باید این کلید را داشته باشد اینجا بازاریست که یک خریدار دارد و هزار فروشنده از همه می خرند اما به بهای متفاوت هر کس که عیارش بیش قیمتش بیش ، بیاید که با زر معامله کند جنسش را که مهر ضرب این بازار حسین است

وخریدارش مادر او فاطمه بیاید که به هر بهانهای خریدارند به بهانه ی گریه به بهانه ی سینه حتی به بهانه ی نفس کشیدن در روضه

وقتی که مهر خدا در دلی جا شد آنجا فقط ذکر محبوب اوست که جاری می شود وچه ذکری شیرین تر از حسین  که نامش آتش مهر خدا را در دلها شعله ور می کند مهرتو را به عالم امکان نمی دهم  هر چه باشد نمی دهم مهر تورا به عالم امکان نمی دهم

درست که امشب پیرهن عزایم را در می آورم  اما هنوز قلبم سیه پوش ماتم توست  وخواهد بود جایگاهیست بس ناقابل که اگر بیایی قابل می شود و اسمانیان رشک می برند بر این مکان که شرف المکان بالمکین

بیا و بنشین که حضورت گرامیست بیا تا جمع کنی رندان را در این خرابات بیا که دود ذائقه اش به چوب در تغییر کرده است بیا که مولایی از بیابان مهیا می شود بیا که بوی دود زسمت مغرب جغرافیای وجود به مشام می رسد....


پ : محرم تمام شد اما هنوز دم می گوید حسین باز دم می گوید حسین...

پ اول: ببخشید اگه دیر به دیر به روز میشه امروزا نویسنده یه کمی ناخوشه...