بسم الله 

زندگی به نظرم مثه هزار تو می مونه ؛ ینی هیچ وقت نمی تونی درست پیش بینیش کنی هر فردایی که میاد غیر قابل پیش بینیه درست مثه هزار تو که نمی تونی ببینی پیچ بعدی بازه یا بن بست البته به شرطی که توش باشی 

داشتم می گفتم زندگی مثه هزار توئه آدمای این هزار تو هم به اندازه ی هزار تو پیچیدن غیر قابل پیش بینی اند ینی نمی تونی بفهمی چی کارن تو دلشون چیه آدمای خوبی هستن یا نه ؛ بعضی موقع ها رفتارایی رو ازشون می بینی که بدت میاد و یا چیزایی می بینی که خوشایند نیس ؛ از متشخص هاشون رفتارایی رو می بینی که از غیر به اصطلاح متشخصاشون نمی بینی اونوقت میشی مثه یه قاضی که باید حکم کنه بد است و باید دوری کنی و یا تبرئشون کنی 

زندگی مثه هزار توئه آدمایی رو جلوت میذاره که بعد از تعامل باهاشون بهت زده میشی یا موقعیت هایی رو جلوت میذاره که وسوسه انگیزه 

این تویی که باید انتخاب کنی ؛ که کی باشی چی باشی به شخصه از چیزی که هستم راضی نیستم احساس می کنم میزان شعارهایی که بلدم و سر میدم از میزان عملم کمتره و این آزار دهنده است 

زندگی مثه ی هزار توئه همین باعث میشه که تکراری نشه این ماییم که با برخوردامون آدمای توی هزار تو رو میسازیم این ماییم که اگه هرچی کمتر بخونیم ضرر می کنیم 

پس تا می تونی بخون و ببین و یاد بگیر شاید تو هم ی روز یکی از آدمای تاثیر گذار هزار تو بشی