پینک فلوید را پلی میکند، لیوان چایش را هورت میکشد و به صندلی لم می دهد، او از روزهای پنجشنبه ای که سرکار می آید هم راضی است هم ناراضی!! او دوست دارد پنجشنبه ها تا لنگ ظهر بخوابد و از طرفی هم از اینکه در محل کار تنهاست لذت می برد؛ تازگی دارد به این فکر می کند که چه کار کند تا بیشتر لذت ببرد او برای زمستانش که پادشاه فصلهای اوست برنامه تفریحی خوبی ریخته اما پنجشنبه هایش را نمی داند چه کار کند شاید خود را قانع کند که کتابی را شروع کند یا دوره ای را مجازی بگذارند شاید هم به غیر از آن دو زبانی که نیم بند بلد است برود زبان سومی را نیم بند یاد بگیرد او نمی داند که چه میخواهد به تازگی دنبال دوست میگردد و اصلا حواسش به سنش نیست که دارد دیر میشود و وقت این بازی ها را ندارد اما او واقعا دنبال کسی میگردد که واقعا باشد، در اینجا منظورش از باشد بودن و ماندن است سبک کلامی او کمی با دیگران متفاوت است البته او طرز تفکرش هم با دیگران متفاوت است برای همین هم منزوی شده است شاید بعدا بیشتر از زندگی او برایتان گفتم اما اجالتا همین را بدانید او تنهاست و برای او عجیب است که این حس بعد از این همه سال به سراغ او آمده است