هوا ابریست آسمان دلگیر است ابرها نم نم می بارند چیزی تا محرم نمانده است بوی خون می آید و من بی سر و پا باز جاماندم سخت است برایم اینجا ماندن یادش بخیر سال پیش کربلا رو به روی گودال
حال خوشی ندارم آسمان که می گیرد یاد باران شب اول کربلا می افتم
تا رسیدیم باران گرفت شب هفتم بود همان شب که آب را بستند
و اکنون دوستان باز آهنگ سفر کردند و من بال و پرم شکسته قدرت پرواز ندارم
می شود امسال هم...