بسم الله

 رمضان امسال  من برایم مثل سال قبل تجربه ای جدید به حساب می آید از این حیث که همیشه ماه رمضان هایم برایم متفاوت بوده مثلا تقریبا هرسال یک دوست جدید از طریق فضای مجازی بدست می آورم به عنوان نمونه مهدی عزیز که از دوستان دوران دبیرستان بوده و زمانه بین من و او فاصله انداخت در یکی از همین رمضان های عزیز پیدایش کردم که البته برای خود داستانی عجیب دارد

خدا را شکر می کنم

معمولا ماه رمضان برایم فرصتی است تا فکرم را به روز کنم مرز بندی هایم را بررسی کنم و ببینم که آیا درست و از روی منطق هستند یا نه و برایم بسیار جالب است که در سال فقط سی روز وقت دارم تا به امور اینچنینی برسم! و اینگونه است که یک ساعت تفکر برتر از هفتاد سال عبادت می شود چون همین یک ساعت می تواند از وقایع ناگواری در زندگی جلوگیری کند

البته رمضان برایم ماه صبر و تحمل هم هست تحمل گرسنگی و تشنگی که به ظاهر ساده می آید اما اراده ام را تقویت می کند تا جلوی خیلی از زیاده خواهی هایم را بگیرم و این خیلی خیلی مهم است

 

و اما این روزهایم زیاد ایده آل نیست مگر می شود حرم بانویی در محاصره باشد و حال عاشقی خوب باشد

این روزها دلشوره دارم برای حرمی که پاره ای از تنم هست و نگرانم نه برای اینکه سوریه دوست و متحد سیاسی ماست نه برای اینکه راه تجاری ایران به اروپاست و نه اینکه همسایه ی حزب الله است فقط و فقط نگران حرمی هستم که میان هجوم همان حرامیانی است که سال شصت و یک هجری به خیمه گاه حمله کردند..

برای همین این روزها  کمی با مشکل می گذرد مقداری با خودم هم درگیرم و کمی کارهای بیرونی ام ذهنم را مشغول کرده و از طرفی یک سری رفتار مشکوک از آدم های مشکوک که البته قابل درک است لابد آنها هم در مورد من این گونه فکر می کنند ولی باز خوشحالم که هنوز نبض زندگی ام می تپد و به یکنواختی دچار نشده هر چند که راضی نیستم اما ...

در ضمن همین جا عذر خواهی می کنم اگر کسی را رنجانده ام و با قلمم موجب آزار روحی او شدم ویا در پاسخ به کامنتی یا مطلب شخصی تند روی کرده ام به هر حال قبول اشتباه مهم است  ومن این را می پذیرم و این را هم می گویم که نبض نوشتنم دارد کند می شود و شاید دیر به دیر مطلب بگذارم که البته زیاد مهم نیست وقتتان کمتر تلف می شود

 

و در آخر

 

برای من این شب ها دعا کنید که به دلهای صافتان احتیاج دارم

 

 

نظراتتان خوانده می شود ولی تایید نمی شود