بسم الله

بد که باشی جرات نمی کنی بری جایی که ماله خوباست
بد که باشی هی یه قدم میری جلو هی یه قدم میای عقب گیر می کنی همش توی دو راهی
بد که باشی همه به چشم خیلی بد نگاهت می کنن همه اون نیمه خالیه رو نگاه می کنن نمی گن شاید...
بد که باشی همش افسوس می خوری آه می کشی
بد که باشی دیر می رسی مثه من همیشه آخری تا به خودت میای می بینی تموم شده خیلی دلت میشکنه خسته میشی میشینی زانو بغل می کنی بغض می کنی
من دیر رسیدم ینی تا رسیدم تموم شد به من که رسید فقط سکوتش موند و تلخیه فضا به من که رسید
دیدی فاطمیه هم تموم شد؟ دیدی باز دیر رسیدم ؟ تقصیر من نیست آخه پاهام لنگه نمی تونم سریع بیام پپا به پای بقیه بیام
می دونی من کی رسیدم ؟ اونوقتی که در سوخته بود دیوار خونی بود کوچه بو دود می داد خونه ساکت بود کسی انگار نبود توش می دونی چرا انگا همه کس خونه رفته بود انگار همه باهم رفته بودن انگار همه یه شبه پیر شدن
من اون موقع رسیدم؛ من بد بودم که دیر رسیدم بدم که همیشه دیر می رسم